ادمیزاد موجود غریبیه تا وقتی بچه س حرص میزنه بزرگ بشه بزرگ که شد حرص میخوره چرا تو بچگیاش ساکن نمونده امروز یه جایی داشتم میرفتم بنظرم چقدر آشنا اومد اون مسیر بخاطر عجله ای که داشتم بیخیالش شدم و رفتم به کارم رسیدم برگشتنی باز همون حس سراغم اومد احساس میکردم قبلا اینجا بودم ولی چیزی یادم نمیومد خلاصه برگشتم توی مسیر یه لحظه رفتم به اون گذشته های دور یه جرقه تو ذهنم زده شد یادم اومد اونجا چرا اینقده اشنا بود برام یادم اومد اون ساختمون نوساز که مث نردبون سقف آسمون رو شکافته بود کجا بود... یادم اومد یه جایی..توی اون محوطه ی ساختمون بچگیامو اونجا گذاشته بودم چقدر از خاطره هام اونجا بودن یادم اومد خیلی چیزا یادم اومد اونجا مدرسه ی ابتدایی من بود که حالا جاشو به یه آسمانخراش داده بود اما یه چیزی برام هنوز گنگه چرا اشک امونم رو بریده ول کنم نیست لامصب .... ****►◄►◄****
o*o*o*o*o*o*o*o داشتم به این فکر میکردم که چرا منم مثل همه ی عاشقای دیگه نمیرم و تو کوچه و خیابونا درست جلوی چشم خودش،پیش مردم فریاد بزنم "دوستت دارم" یه روز که کم اورده بودم،یه روز که دلم پر شده بود تصمیم گرفتم که درست همین کار رو کنم اما یهو یادم اومد اون دختر با دخترای دیگه خیلی متفاوته یهو یادم اومد اگه این کار رو کنم به جای لبخند و شنیدن منم همین طورِ عزیزدلم چیزی جز یک سیلی و شنیدن یه عوضی که تو گلوی من تبدیل به بغض خفه کننده ای میشه،نصیبم نخواهد شد یهو یادم افتاد تمام آدمهای اطراف من مثل آدمهای داستانهای عاشقانه ی دیگران نیستند که بخواهند لبخند به لب ، دست بزنند و برامون سوت بکشند یهو یادم اومد چقدر من آدم ساده ایم...چقدر سادم...همین...خیلی سادم 🙂 راستی میشه یکم بیشتر بهم توجه کنی؟ خدارو چه دیدی شاید توهم عاشقم شدی🙃 ..♥♥.................. حرف زیاد دارم برا گفتن Sepideh.MJ
یه چند وقتی بود که ازش خبری نداشتم...یه چند وقتی بود که نه دیده بودمش نه صداشو شنیده بودم اصلا حواسم به خصوصیات و رفتاراش نبود اصلا یادم نبود که چطوری حرف میزد،همش شده بود برام درست مثل کسی که تو رویاهام بود انگار اخلاقشو اونجوری که خودم دوست داشتم درست کرده بودم موقع اس ام اس دادن حرفایی رو بهش زده بودم که اصلا یادم نبود این همه مدت به خاطر چه چیزایی بهش نگفته بودم امروز که عکسشو دیدم فهمیدم چقد خط قرمز داشتم که موقع حرف زدن رعایتشون نکرده بودم یهو یادم اومد اون معشوقی که تو ذهنم ازش ساخته بودم خیلی متفاوت تر از خود واقعیش بوده همه ی اینهارو یادم اومد و اعصابم داغون شد...همه ی اینهارو یادم اومد و بغض گلومو گرفت...همه ی اینها رو یادم اومد و خودمو سرزنش کردم ...همه ی اینها رو یادم اومد و... آخر سر به این رسیدم که من اونی نیستم که بخواد باهاش باشه به این رسیدم که من اونی نیستم که بخواد باهاش رابطه داشته باشه به این رسیدم که اون هم آدمیه که امسال اومده تا سال بعد بره...درست مثل تمام آدمهای دیگه زندگیم که همشون یه مدت کوتاهی اومدن و بعدشم رفتن اما اینبار فرقش اینه که اون برام مثل همه نبود اون برام یه آدم خاص بود...یه چیزی خاصتر از باور...یه چیزی بالاتر از حد تصورات بشر...حتی یه چیزی بهتر و عظیم تر از مغز کوچک ما انسانها...دست خودم نبود...اون نیروی عظیم اسمش عشق بود ..♥♥.................. حرف زیاد دارم برا گفتن... Sepideh.MJ *********◄►********* بچه ها میخواستم اینبار توی این پستم از همتون معذرت خواهی کنم!شاید خیلی اوقات ناخواسته باعث شده بودم از دستم ناراحت و دلشکسته بشین...شاید خیلی اوقات یه حرفایی رو بهتون زده بودم که واقعا قصد و نیتم نبوده ! شاید یه سری از حرفا از روی بی فکری و...بوده 😞☹😓😰 ازتون میخواستم ببخشین اگه یکاری کردم یا یه حرفی زدم که آزرده خاطرتون کردم!شاید خیلی از اتفاقات کوچیک و بزرگ بد زندگیم تلافیه کارهای اشتباهم بوده 💔💔😢 لطفا به دل نگیرین،لطفا حلال کنین🙏 خواهشا دعام کنین تا زندگیم بهتر بشه تا یکم بیشتر تو زندگیم بخندم🤲 از خدا برای همتون عاقبت بخیری رو آرزو میکنم 🌸🌸
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم